تخریب حرم ائمۀ بقیع علیهم السلام
کاش اینجا داشت تکّـه سایه بـانی لااقل کاش می دادنـد بر گـریـه زمـانی لااقـل کاشکی میشد بریزی آب بر قبر حسن کاش اینجا داشت شبها روضه خوانی لااقل کاشکی میشد کنار قبر صادق سینه زد کاش میشد تا سحـر اینجا بمـانی لااقل کاشکی میشد تا بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب میشد که نرانی لااقل کاش میشد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیـوار بـقـیـع اشک روانـی لااقـل کـاش می دادیـم با یک روضۀ اُم البنـین قـلـب سنـگـی نگهـبـان را تکانی لااقـل کاش در خـاک بقـیـع اذن زیـارت داشتیم کاشکی وقت نـماز٬ آنهم جـماعت داشتیم آخـرش آقـا به این تـقـدیـر پایان میدهد خـاتمه بر غـصۀ قـلب پـریشان میدهد مطمئنم او بیاید کـار عـالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران میدهد کارفرما مهدی و ما پا رکابش میشویم اولش نقشه برای صحن و ایوان میدهد گنبد و گـلدسته و ایـوان طلایی میشود چون طلای این سه را شاه خراسان میدهد چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان میشود قطعاً اذن ساخت دههـا شبـستان میدهد هرچه سینه زن بیاید در حـرم جا میشود دورتا دور رواق و صحن غوغا میشود صبح وظهر وعصراین صحن وسراهم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجـتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مـدیـنـه چارتا نور خدا هم دیدنیست میشود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در مـیـان کاسهٔ آبی شـفـا هم دیـدنیـست چارتا خـورشید پیش هم تـلألـو می کنند چارتاخورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتـنامه خواندن زیر چـتـر آرزو بین قـاب نـور ایـوان طلا هم دیـدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گـلـدسته های کـربـلا هم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فـولاد ساخت حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو درکدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شبها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشکهای حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی وغم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عدّه غریب کـربـلا آرامـگـاه لاله هـای پـرپـر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمیدانم که محسن هست آنجا یا که نه در عوض کرببلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباً ارباً نیست قطعا ای بقـیع |